آخرین اخبار
کد خبر : ۲۲۴۳۰
تاریخ انتشار: ۱۴:۲۲ - ۲۶ خرداد ۱۳۹۵ - 15 June 2016
علی زراندوز در صفحه طنز خبرگزاری مهر نوشت: عضو کمیسیون اصل ۹۰ مجلس هشتم درباره علت عدم رسیدگی به پرونده‌های قضایی احمدی‌نژاد می‌گوید: از نظر من در آن دوره‌ای که احمدی‌نژاد وزیر اطلاعاتش را کنار گذاشت و خودش مسئوليت اين وزارتخانه را به عهده گرفت، توانست به اطلاعات درجه یک وزارت اطلاعات دست پیدا کند. برهمین اساس از بسیاری افراد که دارای نقاط ضعفی بودند، سوژه ای دارد. به همین دلیل است که کسی جرأت نمی‌کند به احمدی‌نژاد بگوید بالای چشمت ابرو است.
در میوه فروشی:

- به به سلام ... آقای میوه فروش ... از ساعت چند در مغازه رو باز کردی و منتظری که به من میوه بفروشی؟
- خوش آمدین آقای احمدی نژاد ... از هر ساعت شما دوست دارین! بارمون هم تازه رسیده ... چی بریزم براتون؟

- یه کم انگور یاقوتی بریز ... گیلاس بیشتر بریز ، اسفندیار گیلاس دونه درشت دوست داره ... از اون طالبی ها هم جدا کن ، هلو ... هلو یادت نره ... یه جعبه هم هلو بده ... گوجه فرنگی هم می خوام ... قیمتش که بالا نرفته تو این چند ساله؟ خوبه ... ببر بذار پشت ماشین و بیا ...

- گذاشتم تو صندوق ماشین ... البته قابلی هم نداره ولی حساب شما میشه به عبارتی ...
- آقای میوه فروش؟
- جانم؟
- من به شما علاقه دارم ؛ ولی متاسفانه از جریان (در گوش میوه فروش چند کلمه ای می گوید) هم خبر دارم!
- ای آقا احمدی نژاد ... چه قابل شما رو داره این چهارتا کیسه و جعبه میوه ... نوش جون شما و آقا اسفندیار ... اصلا هر چی از سوپر میوه ما خواستین، زنگ بزنین ، خودم میارم خدمت تون!

***

در آپارتمان ۱:
(مردی در واحد احمدی نژاد را می زند. فرزند ایشان در را باز می کند.)
- بابا! بیا دم در لطفا یه دقیقه . مدیر ساختمونه با شما کار داره.
(احمدی نژاد می آید دم در)

- به به! من خاک پای مدیر ساختمونم هستم!
- نفرمایین آقای احمدی نژاد ... ما ارادت داریم ...
- آقا بفرمایین تو ... جاتون خالی داشتیم با اسفندیار گیلاس می خوردیم و خاطرات گذشته رو مرور می کردیم. 
- خیلی ممنون، مزاحم نمیشم ... فقط خواستم بگم یه چند ماهه جسارتا شارژ واحد شما ...

- اتفاقا خوب شد فرمودین شارژ ... یاد موضوعی افتادم که یه عکس کوچولو ازش اتفاقی پیدا کردم ... این عکس به نظر شما آشنا نیست؟
- این عکس ... دست شما ... چیزه ... یعنی اومده بودم بگم شارژ واحد شما رو بنده خودم تقبل می کنم ؛ این کمترین هزینه ایه که میشه پرداخت تا معجزه هزاره سوم رو در کنار خودمون داشته باشم ... عزت زیاد!
- کجا؟ حداقل یه موز بر می داشتی!

***

در آپارتمان ۲:
(ساعت ۹شب است . صدای زنگ آیفون منزل احمدی نژاد شنیده می شود)
- بله؟
- این ماهیانه ما رو فراموش کرده گی نکنید ... 
- ماهیانه؟ ببینم، تو دوشنبه، فرزند جمعه نیستی؟ بیام پایین بگم قبل از این که تو شهرداری استخدام شی چی کار می کردی؟ 
- دوشنبه ماهیانه طلب نمی کند دیگر در عمرش ... دوشنبه برمی گردد به هرات! 

***

در مطب دکتر:
- خدا رو شکر چیزی نیست ... یه سرماخوردگی ساده است . براتون دارو نوشتم که سر ساعت میل کنین ... 
- خیلی ممنون ... راستی آقای دکتر، شنیدم ویزیت دکترهای متخصص افزایش پیدا کرده ...
- بله ... ولی هزینه ها هم خیلی بالا رفته آقای احمدی نژاد .
- بله خب ... راستی شما دوست دارین از من ویزیت بگیرین یا یارانه تون برقرار بمونه؟!

(لپ های دکتر سرخ می شود): ولی شما از کجا می دونین من یارانه می گیرم هنوز؟!
- نه تنها می دونم با اعلام اطلاعات غلط، هنوز یارانه میگیری بلکه بر اساس اسنادی که موجوده ، می دونم شما و  ...
(۵ دقیقه بعد)

دکتر: خوش آمدید... باز هم پیش ما تشریف بیارین!
احمدی نژاد: این دفعه باید با اسفندیار بیام ... آخه یه مدته بعد از خوردن گیلاس و خوندن برخی اخبار درباره تایید صلاحیت و رد صلاحیت ها ، ترش می کنه!
عضویت در خبرنامه
نام:
ایمیل:
* نظر: