کد خبر : ۴۳۲۶۱
تاریخ انتشار: ۱۴:۲۶ - ۲۸ مرداد ۱۳۹۶ - 19 August 2017
در دو سال گذشته سه شاهزاده سعودی که در اروپا زندگی می‌کردند ناپدید شده‌اند. همگی منتقد حکومت سعودی بودند. شواهدی وجود دارد که همگی ربوده و به عربستان منتقل شده‌اند... و دیگر هیچ خبری از آنها شنیده نشد.
 به گزارش افق تازه؛ اوایل صبح 12 ژوئن 2003، یک شاهزاده سعودی به‌سوی کاخ خود در حومه ژنو می‌رفت. نام او «سلطان بن‌ترکی بن‌عبدالعزیز» بود و کاخ به عمویش «ملک فهد» تعلق داشت. این فرزند عزیز و مورد نظر پادشاه یعنی شاهزاده «عبدالعزیز بن‌فهد» بود که «سلطان» را برای صبحانه دعوت کرده بود.

سعود بن سیف النصر

عبدالعزیز از سلطان می‌خواهد که به عربستان سعودی بازگردد؛ جایی که به گفته عبدالعزیز نزاع بر سر انتقادات سلطان از رهبری سعودی حل‌وفصل خواهد شد. سلطان نمی‌پذیرد که در آن حال، عبدالعزیز از او عذر می‌خواهد تا تماسی بگیرد. فرد دیگر یعنی «شیخ صالح الشیخ»، وزیر امور اسلامی عربستان، هم از اتاق خارج می‌شود و لحظاتی بعد مردانی نقاب دار وارد می‌شوند. آنها سلطان را زیر مشت و لگد گرفته و دستبند به او زده و سپس سوزنی به گردن او وارد می‌کنند.

سلطان که بیهوش می‌شود به سرعت به فرودگاه ژنو منتقل و سوار بر هواپیمای «مدواک» [انتقال با هواپیما یا هلی‌کوپتر به بیمارستان؛ امداد هوایی] می‌شود که در انتظار بود. دست‌کم، این روایت سلطان از این حادثه است که سال‌ها بعد برای یک روزنامه سوئیسی نقل کرد. در میان خدمتکاران سلطان- که در هتل منتظر بازگشت او از قرار صبحانه‌ای وی بودند- افسر ارتباطاتی او «ادی فررای» (Eddie Ferreira) بود. او به‌خاطر می‌آورد که «به تدریج که روز به پایان می‌رسید، این سکوت بیشتر به چشم می‌آمد. نمی‌توانستیم به تیم امنیتی دسترسی یابیم.

این اولین هشدار واقعی بود. سعی کردیم با شاهزاده تماس بگیریم؛ هیچ پاسخ و جوابی در کار نبود.» سپس عصر همان روز دو میهمان غیرمترقبه رسیدند. فررای می‌گوید: «سفیر عربستان در سوئیس با مدیرکل هتل سر رسید و به راحتی به همه دستور دادند که پنت هاوس را تخلیه کنند و از آنجا خارج شوند. شاهزاده در ریاض بود. دیگر به خدمات ما نیاز نبود و می‌توانستیم هتل را ترک کنیم.» شاهزاده سلطان چه کرده بود که باعث شد خانواده‌اش (برخی از اعضای خاندان سلطنت) به خشونت او را بربایند؟ یک سال قبل یعنی در سال 2002 او برای مداوا به اروپا رفت و شروع به مصاحبه و انتقاد از حکومت سعودی کرد. او سوابق کشورش در زمینه حقوق بشر را به نقد کشید و از فساد در میان شاهزاده‌ها و مقام‌های حکومتی شکایت کرد و خواستار مجموعه‌ای از اصلاحات شد.

خالد بن فرهان

از سال 1932، زمانی که ملک عبدالعزیز که به ابن سعود شهرت داشت، عربستان سعودی را تاسیس کرد، این کشور یک پادشاهی مطلقه بود و هیچ مخالف و مخالفتی را تحمل نمی‌کرد. شاهزاده ترکی بن ‌بندر روزگاری در پلیس عربستان درجه سرگردی داشت و مسوولیت حفظ نظم در خاندان سلطنت با او بود. اما مشاجره و رقابت خانوادگی تلخ بر سر وراثت باعث شد او زندانی شود و پس از آزادی به پاریس گریخت و در سال 2012 شروع به ارسال ویدئوهایی روی یوتیوب کرد و در آن ویدئوها خواستار اصلاحات در عربستان سعودی شده بود.

رژیم سعودی همان‌طور که در مورد شاهزاده سلطان واکنش نشان داد در مورد او هم واکنش نشان داد و ترکی را ترغیب به بازگشت به کشور کرد . وقتی «احمد السالم»، معاون نخست‌وزیر، تماس گرفت، شاهزاده صدای او و مکالمات رد و بدل شده میان خود و او را به‌صورت آنلاین منتشر کرد. السالم می‌گفت: «همه مشتاق بازگشت تو هستند. خدا حافظت باشد.» ترکی پاسخ می‌دهد: «مشتاق بازگشت من؟ در مورد نامه‌هایی که افسرانت به من دادند چطور؟ در نامه‌ها مرا حرام‌زاده‌ خطاب کردند که همچون سلطان بن‌ترکی به کشور بازخواهند گرداند.» السالم با اطمینان جواب می‌دهد: «آنها کاری با تو نخواهند داشت. من برادرت هستم.» ترکی می‌گوید: «آنها فرقی با تو ندارند. وزارت کشور آنها را می‌فرستد.» ترکی تا جولای 2015 این ویدئوها را منتشر می‌کرد. سپس، در اواخر همان سال، ناپدید شد. وائل الخلف، یک دوست، بلاگر و کنشگر می‌گوید: «او هر ماه یا دو ماه یکبار با من تماس می‌گرفت. سپس چهار، پنج ماهی ناپدید شد. مشکوک شده بودم. [سپس] از یک افسر ارشد در این پادشاهی شنیدم که ترکی بن‌بندر در کنار آنها است. بنابراین آنها او را گرفتند. او ناپدید شده است.» پس از مدت‌ها تحقیق برای کسب اخباری مربوط به ترکی، در یک روزنامه مراکشی مقاله‌ای یافتم که می‌گفت او قرار بود پس از دیداری از مراکش به فرانسه بازگردد که دستگیر و زندانی شد. سپس به‌دنبال درخواست مقام‌های سعودی، او با تایید دادگاه مراکش دیپورت شد.

ما به تحقیق نمی‌دانیم برای ترکی بن‌بندر چه اتفاقی افتاد؛ اما پیش از ناپدید شدنش کتابی به دوستش وائل داده بود که خودش نوشته بود و در آن پیشگویی‌هایی کرده بود. در آن کتاب چنین آمده بود: «وائل عزیز! این مطالب نباید پخش شود مگر پس از ربوده شدنم یا ترورم. می‌دانم که یا ربوده خواهم شد یا ترورم خواهند کرد. می‌دانم که آنها چگونه از حقوق من و مردم عربستان سوءاستفاده خواهند کرد.»

در حوالی همان زمانی که شاهزاده ترکی ناپدید شد، شاهزاده دیگری به نام «سعود بن‌سیف النصر» یک عضو حاشیه‌ای سلطنتی که پیوندهایی با کازینوهای اروپایی و هتل‌های گران‌قیمت داشت به سرنوشتی مشابه دچار شد. در سال 2014، سعود شروع به نوشتن توییت‌هایی دال بر انتقاد از پادشاهی سعودی کرد. او خواستار تعقیب و پیگرد آن دسته از مقام‌های سعودی شده بود که از سرنگونی محمد مرسی، رئیس‌جمهوری مصر، در سال 2013 حمایت کرده بودند. در سپتامبر 2015، سعود گام فراتر گذاشت. پس از آنکه یک شاهزاده گمنام سعودی دو نامه نوشت و خواستار کودتا برای حذف ملک‌سلمان شد، سعود آشکارا به حمایت از او برخاست. او تنها شاهزاده‌ای بود که چنین کرد. این معادل خیانت بود و احتمالا سرنوشت او را رقم زد. چند روز بعد، او چنین توییت کرد: «از مردم می‌خواهم محتوای این نامه‌ها را برای فشار عمومی منتشر کنند.»

سلطان بن ترکی

شاهزاده مخالف دیگر «خالد بن‌فرهان»- که در سال 2013 به آلمان گریخت- معتقد است که سعود فریفته شد تا با پرواز از میلان به رم برود تا یک معامله تجاری با شرکت روسی- ایتالیایی را جوش دهد که در جست‌وجوی جای پایی در کشورهای حاشیه خلیج‌فارس بود. خالد می‌گوید: «یک هواپیمای خصوصی آمد و شاهزاده سعود را برد. اما در رم توقف نکرد؛ بلکه در ریاض به زمین نشست.» او مدعی است: «به‌نظر می‌رسد که سیستم اطلاعاتی سعودی کل این عملیات را سامان داده بود. اکنون سرنوشت سعود مانند سرنوشت ترکی است که همان زندان است... تنها سرنوشت یک زندان زیرزمینی است.» شاهزاده سلطان- که در سلسله مراتب سلطنتی جایگاه بالایی داشت- بین زندان و حبس خانگی در رفت‌وآمد است.

اما وضعیت سلامتی او در حال بدتر شدن است. بنابراین، در سال 2010 خاندان سلطنت به او اجازه داد تا برای مداوا به بوستون، ماساچوست، برود. آنچه او از خانه امن خود در تبعیدگاه آمریکا انجام داد سعودی‌ها را وحشت‌زده کرد. او یک پرونده کیفری در دادگاه‌های سوئیس باز کرد و شاهزاده عبدالعزیز بن‌فهد و شیخ‌صالح الشیخ را متهم به ربودن خود در سال 2003 کرد. وکیل آمریکایی او، کلاید برگسترسر، یک سابقه پزشکی از وی در بیمارستان تخصصی ملک فیصل در ریاض گرفت؛ همان بیمارستانی که سلطان در 13 ژوئن 2003 در آن بستری شده بود که نشان می‌داد یک لوله در دهان او گذاشته شده تا به تنفس وی کمک کند؛ درحالی که بیهوش بود و اینکه یک طرف دیافراگم او فلج شده که احتمالا در نتیجه یورش بود. برای اولین بار، یک عضو ارشد خاندان سلطنتی سعودی درحال پر کردن شکوائیه‌ای در یک دادگاه غربی علیه عضو دیگر خاندان سلطنت بود. اما برگسترسر می‌گوید که مقام‌های سوئیسی علاقه زیادی به این پرونده نشان ندادند. این وکیل آمریکایی می‌گوید: «هیچ کاری برای دنبال کردن آنچه در فرودگاه رخ داده بود انجام نشد. خلبانان چه کسانی و چند نفر بودند؟ وقتی این هواپیماها از عربستان سعودی رسیدند، برنامه‌های پروازی چه بود؟ این ربایش در خاک سوئیس رخ داد و می‌توان متصور شد که نفعی در این هست که این اتفاق چگونه رخ داد.» در ژانویه 2016، سلطان در یک هتل منحصربه‌فرد در پاریس بود- مانند سعود بن‌سیف النصر- و برای سوار شدن به هواپیما وسوسه شده بود.

او در نظر داشت تا با پدرش، که او نیز منتقد برجسته دولت سعودی است، در قاهره دیدار کند که کنسولگری سعودی به او و هیات همراهش- که متشکل از پزشک و پرستارهای شخصی و بادیگاردهایی از اروپا و آمریکا بود- پیشنهاد استفاده از یک جت خصوصی را داد. با وجود آنچه که در سال 2003 برای او اتفاق افتاد اما باز این پیشنهاد را پذیرفت. دو عضو از هیات همراه او توضیح دادند که اوضاع چگونه بود. هر دو می‌خواهند نامشان محفوظ بماند. یکی از آنها می‌گوید: «ما به فرودگاه رفتیم و روبه‌روی ما یک هواپیمای غول پیکر بود... روی آن نام کشور عربستان سعودی نوشته شده بود.» دیگری می‌گوید: «اندکی عجیب و غریب بود زیرا افراد زیادی در حال سوار شدن به آن بودندکه همگی مرد بودند.» هواپیما برخاست و ؛روی مانیتور مقصد قاهره نمایش داده می‌شد اما دو ساعت و نیم بعد این مانیتور تیره شد. شاهزاده سلطان در اتاق خود [در هواپیما] خوابیده بود اما یک ساعت پیش از بر زمین نشستن از خواب برخاست. از پنجره به بیرون نگریست و یکی از اعضای سابق هیات همراهش می‌گوید «عصبی به‌نظر می‌رسید.»

وقتی فرود آمد، مسافران دیدند که در عربستان بر زمین نشسته‌اند. سلطان شروع به کوبیدن بر در کابین خلبان کرد و درخواست کمک می‌کرد. یکی از خدمه‌های پروازی به شاهزاده و تیمش دستور داد که سر جای خود بنشینند. یکی از اعضای هیات همراه شاهزاده می‌گوید: «از پنجره به بیرون نگاه می‌کردیم و آدم‌هایی را می‌دیدیم که قنداق اسلحه بر سینه‌شان چسبیده و هواپیما را محاصره کرده‌اند.» سربازان و خدمه پرواز، سلطان را از هواپیما بیرون کشیدند. او سر تیم محافظانش فریاد می‌زد که به سفارت آمریکا زنگ بزنید. شاهزاده و تیم پزشکی‌اش به ویلایی برده شده و تحت حبس خانگی و نظارت مسلحانه قرار گرفتند. دیگرانی که در هواپیما بودند با چهره عبوس و با عصبانیت در انتظار بودند.

آنها سپس به یک هتل برده شدند، سه روز در آنجا بدون پاسپورت یا تلفن نگه داشته شدند، سپس به آنها اجازه پرواز به مقصد دلخواهشان داده شد. قبل از خروج آنها، یک مقام سعودی که همراهان شاهزاده او را «یکی از خدمه پروازی» معرفی کردند از آنها عذرخواهی کرد. یکی از آنها می‌گوید: «او می‌گفت ما در جایی اشتباه و در زمانی اشتباه هستیم و اینکه از این اذیت و نگرانی اظهار تاسف کردند.» فرد دیگری می‌گفت: «من اذیت نشدم. ربوده شدم. بر خلاف اراده و خواستم در کشوری نگه داشته شدم که نمی‌خواستم به آنجا بروم.» این یک وضعیت شگفت‌آور بود. همراه با شاهزاده سلطان، حدود 18 شهروند خارجی ربوده شدند، به عربستان سعودی برده و از سوی ارتش سعودی بازداشت شدند.

پس از این اتفاقات هیچ خبری از سلطان نشده است. از دولت عربستان سعودی خواستم تا به این اتهامات پاسخ گوید؛ اما چیزی نگفت. با این حال، شاهزاده خالد که هنوز در آلمان در تبعید است- نگران است که او هم مجبور به بازگشت به ریاض شود. او می‌گوید: «چهار نفر از ما اعضای خاندان سلطنت در اروپا هستیم. ما از خاندان و حکومت این خاندان بر عربستان انتقاد کردیم. سه نفر از ما ربوده شدند. من تنها کسی هستم که هنوز ربوده نشده‌ام.» آیا او در لیست ربایش قرار دارد؟ او می‌گوید: «من متقاعد شده‌ام. مدت‌ها است متقاعد شده‌ام. اگر بتوانند چنین کنند، قطعا مرا خواهند ربود. خیلی محتاط هستم؛ اما به قیمت آزادی‌ام تمام می‌شود.»
عضویت در خبرنامه
نام:
ایمیل:
* نظر: